پارمینپارمین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 3 روز سن داره

Princess Parmyn

9ماهگی

جوجوی من عاشق لپ تاپ و موبایل و ایفن و دوربین و ... کلا دستگاههای دیجیتال چهار دست و پا را ه  میره ،بابا و دد میگه ،دستش به راحتی و میز میگیره و بلند میشه
12 شهريور 1392

8 ماهگی

پرنسس پارمین  میتونه بخزه ولی نمیتونه چهار دست و پا بره اول صبح از خواب پا میشه و شروع میکنه به خزیدن و ..... شیطون شده،دخملم   توپ بازی هم میکنه با مامانش
12 شهريور 1392

7 ماهگی

عزیز دل مامان غداشو خشمل میخوره ،ولی وزن گیریش خیلی خوب نیست روی سینه اش میخوابه و سعی میکنه بخزه ،با دستاش اجسام میگیره
12 شهريور 1392

6 ماهگی

این ماه موش کوچولوی خونمون میتونه غذا بخوره توی روروکش هم کجکی خودش میکشه و حرکت میکنه اولین خرابکاریشم همین ماه انجام داد ،زد گلدون بامبو را انداخت وااااااااااااااااااااااااااااای زمان نشستن جوجو هم بیشتر شده ولی هنوز بدون کمک نمیتونه بشینه از دست واکسن ها هم تا 6 ماه دیگه راحت شد موش من ، یک واکسن دردناک توی این ماه داشت عشقم که با مامان رفت و زدش وقتی شیطونی کنی همینه ...
19 خرداد 1392

5 ماهگی

تو این ماه جوجوی مامان دیگه میتونه برگرده روی شکم با کمک هم میتونه چند ثانیه کوچولو بشینه قربونش برم اخر این ماه مامانی بردش دکتر گفت قدش خوب بوده ولی وزنش نه ، مامانی کلی غصه خورد  عکس های شمالم هم مامان گذاشته ...
19 خرداد 1392

4 ماهگی

پرنسس مامان 4 ماهش شده تو این ماه باید واکسن بزنه رفتیم با لیلا جون واکسن زدیم دخملم خیلی گریه کرد توی این ماه خیلی لاغر شده  نی نی من ، مامان واسش لباش عید خوشمل خریده ، مامان بزرگش هم همین طور کلی مسافرت هم رفته عسل مامان شمال ،اراک ...
19 خرداد 1392

2 ماهگی

پرنسس پارمین من 2 ماهش شده دیگه گردنش میتونه بالا نگه داره،با نگاهش منو دنبال میکنه، دستش داخل دهنش میکنه و میمکه قسمت خوبش این که واسم میخنده با اون دهن بدون دندونش  اولین باری که خیغ زدی و میخواستی که من بیام بالا سرت تو این ماه بودچقدر کیف میکنم وقتی اون طوری از خودت  صدا در میاری و مثلا با من صحبت میکنی  اول ماه واکسن زدی ، مامان بالیلا جون بردت درمانگاه که همه بچه ها وقتی واکسن زدن کلی گریه کردن ولی شما ٢ تا گریه کوچولو کردی بعد مامان بهت قطره داد اروم بودی ولی شب یکم تب داشتی که اونم خوب شد          ...
19 خرداد 1392

3ماهگی

پارمین مامان سه ماه شده و صودتش میتونه به سمت صداها برگردونه اولین مسافرت رو تو این ماه رفت کلی هم بهش خوش گذشت با مامان و بابا رفت اراک       ...
19 خرداد 1392

از بدو تولد تا یک ماه و 15 روزگی

پارمینی،مامان اولین کسی بود که بعد از به دنیا امدنت دیدت و بوسیدت ،یک گریه اروم و ناز کردی ،خیلی سفید و خشمل بودی بعد خانم پرستار بردت داخل بخش مامانی میگفت چشمات باز نگه داشته بودی و اصلا پلک نمیزدی ، شب اول یک خورده نااروم بودی که خانم پرستار برده بودت ارومت کرده بود و بعد پبیش مامانی خوابیده بودی من تا الان حموم نبردمت چون خیلی میترسم جوجوی من ،٢ با ر مامانی بردت حومم که میگفت ساکت بودی و اصلا گریه نکردی ٢ بار بابا و ٢ هم مامان خورشیدت بردت حموم   زمانی که بابائی میخواد باد گلوت بگیره اوایل سرت میذاشتی روی شونش ،ولی الان چند دقیقه به زحمت سرت و بالا نگه میداری و بعد که خسته شدی سرت میذاری روی شونش وای عاشق خندیدن ناز ت تو خ...
15 دی 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Princess Parmyn می باشد